اولین و بزرگترین سایت انشاء برای تمامی پایه های تحصیلی



انشا صدای مادربزرگ صفحه 37 نگارش پنجم

انشا صفحه 37 نگارش پنجم درباره احساس خود از شنیدن صداها

انشاهای صفحه 37 نگارش پنجم درس ششم

تجربه ی شنیدن کدام یک از صداهای زیر را دارید ؟ احساس خود را از شنیدن آنها بنویسید.

صدای وزش باد پاییزی

صدای مادربزرگ

صدای سرود ملی

صدای زنگ آخر

صدایی که قبلا شنیده اید و آن را دوست دارید.

موضوع : انشا صدای مادر بزرگ

ننه، حالت خوبه ؟

با این صدا به خودم آمدم.

باز شوق و شادی ناشی از این صدا تمام وجودم را فرا گرفت.

باز غرق در افکار خود شده بودم که صدای مادر جان ( من به مادربزرگم، مادرجان می گویم ) که گفت :

ننه، رضا حالت خوبه ؟ چیه تو فکری؟ دوباره من از افکارم بیرون آورد.

جواب دادم : نه مادرجان، حالم خوبه. امتحان داشتم به امتحان فکر میکردم.

مادرجان با همان صدای خود گفت : ان شاءالله فردا نمره ی خوبی بگیری.

من که همیشه از شنیدن مادرجانم خوشحال میشدم و امید می گرفتم گفتم :

چشم و شروع به درس خواندن کردم.

نظر شما در مورد این حکایت چه بود ؟ نظر بزارید.


توصیف گفتگوی ظرف ها درباره ی آداب غذا خوردن مهمان ها نگارش ششم
انشا گفتگوی ظرف ها درباره ی آداب غذا خوردن مهمان ها
انشا گفت و گوی ظرف ها در آشپزخانه درباره اداب غذا خوردن مهمان ها صفحه 24 نگارش ششم
بعد از یک مهمانی ، ظرف ها در آشپزخانه درباره ی آداب غذا خوردن مهمان ها در حال صحبت کردن بودند.
گفت و گوی آن ها را در دو بند بنویسید.
مهمانی تمام شده بود.
میزبان ظروف غذاخوری را در آشپزخانه جهت شست و شوی جمع کرده بود.
فرصتی بود تا ظروف با هم، هم صحبت شوند.
قاشق رو به دوستانش کرد پرسید چه کسی می داند آداب غذاخوری چیست ؟
همه به فکر فرو رفتند.
چنگال گفت : آداب غذاخوری یعنی ابتدا بسم الله گفتن.
بشقاب گفت : البته چیزهای دیگری هم است مثل آهسته غذاخوردن،
در هنگام صرف غذا به دیگران نگاه نکردن ، به اندازه نیاز کشیدن و پرخوری نکردن.
لیوان آب خوری در ادامه گفت : بچه ها چیز مهمتری هم است و آن شکرگذاری از خدا و در پایان تشکر از پدر و مادر
و یا میزبان به خاطر زحمتی که متحمل شده اند.
نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.

پاسخ صفحه 133 ادبیات فارسی پایه چهارم دبستان
سوال :
1- در اولین روز حضور در مدرسه جدید، چه چیزی مهتاب را دلگرم و شاد کرد ؟
2- حضور و غیاب مدرسه هوشمند را با مدارس معمولی مقایسه کنید و یک خوبی را بیان کنید.
3- شما ترجیح می دهید در مدرسه ی معمولی درس بخوانید یا مدرسه ی هوشمند ؟ چرا ؟
پاسخ :
1- خنده ی زیبا و دلگرم معلمش و دست زدن بچه ها
2- حضور و غیاب در مدارس هوشمند به صورت الکترونیکی انجام میشود یعنی از طریق رایانه و اینترنت انجام میشود اما در مدارس معمولی از طریق دستی صورت میگیرد. خوبی مدرسه هوشمند این است که حضور و غیاب راحت تر شده و والدین سریع تر از وضعیت بچه هایشان باخبر میشوند.
3- خب معلوم است که مدرسه ی هوشمند – چونکه امکانات و تجهیزات به کار رفته در مدارس هوشمند از مدارس معمولی خیلی بهتر است و همچنین با تکنلوژی یادگیری خیلی اسانتر میشود. 
نظر شما در مورد این حکایت چه بود ؟ نظر بزارید.

پایه هشتم حکایت نگاری حاکمی دو گوشش ناشنوا شد…
حاکمی دو گوشش ناشنواشد. مداوای طبیبان هم اثری نکرد. حاکم از این پیشامد که باعث شد او دیگر صدای هیچ مظلومی را نشنود بسیار ناراحت بود و نمی دانست چه کند. روزی شخص دانایی، نزدش رفت و با اشاره و به کمک نوشتن به او گفت: ای سلطان، چرا غمگین هستید؟ شما یکی از حس های خود را از دست داده اید، خداوند به شما حواس دیگر هم داده است که سالم اند، آنها را به کارگیر. حاکم، کمی اندیشید و گفت: ای حکیم، راست می گویی من از نعمت های دیگر غافل بوده ام».

پادشاه شهری ناگهان دو گوشش ناشنوا شد و دیگر هیچ حرفی را نمی شنوید. همه ی پزشکان و دکتران شهر نیز پادشاه را معاینه کردند اما هیچ کدام از راهکارها نتیجه نداد و پادشاه درمان نشد. حاکم از این اتفاق که موجب شده بود دیگر صدای هیچ انسان مظلوم و نیازمندی را نشنود تا به آنها کمک رساند بسیار ناراحت بود و نمی دانست برای این بیماری چه کند؟! روزی شخص دانا و باهوش و دنیادیده ای به پیش پادشاه رفت و با اشاره و نوشتن منظور و کلام خود را به پادشاه رساند و به او اینگونه گفت: ای سلطان، چرا غمگین و ناراحت هستید؟ شما یکی از حس ها و توانایی های خود را از دست داده اید در حالی که خداوند بزرگ مرتبه به شما حواس دیگر هم داده است که سالم هستند. آن ها را در انجام کارهای خود مورد استفاده قرار دهید. پادشاه کمی فکر کرد و گفت: ای دانشمند، درست می گویی. من از نعمت های دیگر خود غافل بوده ام و آنها را فراموش کرده بوده ام.
نظر شما در مورد این حکایت چه بود ؟ نظر بزارید.

انشای پایه ی هشتم_صفحه /۷۳
برخاستن از خواب در صبح روستا
دریکی از روزهای خوب بهاری درصبح زود در یکی از روستاهای خوب شمال درحالی که زیر لحاف گرم و نرمی که مادربزرگ با دستان پرمهرش دوخته بود با صدای آواز پرندگان و نسیم بهاری که از لا به لایه درختان به شیشه ی پنجره ی اتاقم برخورد می کرد،از خواب بیدار شدم و شتابان با شادی به سمت پنجره ی اتاق رفتم و پنجره را گشودم و با دمی محکم بوی جنگل و گل های روستا و هوای تازه را وارد ریه هایم کردم و بالبخند به خورشیدتابان بالای سرم سلام گفتم و با شورو شوق جوانی به سمت حیاط خانه رفتم و از آب چشمه ی بالای کوه که شیرینی و ناب بودن آب معدنی تازه که زبان زد همه ی شهرو روستا است که جوی روان آن از حیاط خانه ی ما نیز گذر می کند،به صورت خود پاشیدم و باانژی مثبتی که از همه ی زیبایی های اطراف و طبیعت و هوای خوب گرفتم روزم را شروع کردم درحالی که هم چنان لبخند برلب هایم نقش بسته بود و قصد جداشدن از لب هایم را نداشت
نظر شما در مورد این انشا چه بود نظر بزارید.

پایه هفتم درس چهارم صفحه۵۲ ایران
انشا پایه هفتم در مورد ایران صفحه ۵۲
مقدمه: وطن هرکس مانند شناسنامه ایی است که همراه او همه جای جهان همراه با اسم و فامیل او حک شده و دنباله ی روی او است. به گونه ایی که آن فرد را با نام کشور و زدگاهه ش می شناسند. ما مردم ایران نیز با نام ایران و ایرانی شناخته و نام برده می شویم.
تنه انشا: ما همگی ایرانی هستیم و خون و غیرت ایرانی در رگ و ریشه ی ما وجود دارد و تشکیل دهنده ی ذات و شخصیت ما می باشد. ما مردم ایرانی هستیم که به ایرانی بودن خود افتخار می کنیم زیرا که تنها در کشورمان که زبان اصلی آن فارسی است زیر این سقف بزرگ آسمان با انواع و اقسام لهجه ها و گویش ها و دین، مذهب با صلح و آرامش زندگی می کنیم و گام به گام همراه یکدیگر ودست در دست هم پله های پیشرفت و ترقی را طی می کنیم به امید فردایی بهتر و آینده ایی درخشان تر. ما مردمی هستیم که با وجود۳۲ استان و چند صد روستا با انواع گویش های ترکی،کردی، لری، مشهدی، بلوچ، عرب،گیلک و تالش و… همچنین با دین های مختلف مانند مسیحی، زرتشتی و اسلام(شیعه و سنی) در کنار یکدیگر زندگی می کنیم. کشور عزیزمان ایران دارای فرهنگی غنی و پرارزش است که با یادآوری آن غرور هر ایرانی به اوج عرش خود می رسد و هر لحظه به ایرانی بودن خود افتخار می کنند. ایران دارای مکان های زیارتی و سیاحتی زیادی است که سالانه بسیاری از مسافران را از جای جای جهان به سمت خود می کشاند. مثل شهر زیارتی مشهد یا قم و شهرهای سیاحتی و گردشگری اصفهان ، شیراز، گیلان، مازندران و… که نام بردن تک تک آن ها و ذکر مکان های دیدنی و تاریخچه ی آن ها طوماری بلند بالا می خواهد. زیرا هر چه بگوییم کم گفته ایم چون بسیار مکان های زیبا و دیدنی دارد که دلمان نمی آید جایی را از قلم بیندازیم. ایران من یعنی جایی که در آن به دنیا آمده ام و رشد کرده ام و با تمام وجود خود سعی می کنم به عنوان یکی از اعضای بزرگ خانواده ی ایرانی نقشی در پیشرفت و اثربخشی مثبت داشته باشم و در این خاک با تمام افتخار خود چشم ببندم و در خاک خود ابدی شوم.
نتیجه گیری: سرزمین و وطن هر انسانی هویت و ملیت اوست،  به این معنا که هر کار زشت یا خوبی انجام دهد نام کشورش نیز همراه اوست و چه خوب که همیشه با افتخار از کشور خود نامی نیک و یادی گرانقدر به جای بگذاریم.
نظر شما در مورد این انشا چه بود نظر بزارید.

انشای آزاد تصور ذهنی از عکس
انشا پایه هشتم تصویر سازی صفحه ۵۶
جاده ایی بلند که انتهایش ختم می شود به پیچی که نمی دانم آن سمت  پیچ چه چیزی انتظارمان را می کشد.دره ایی هولناک یا که رودخانه ای پرخروش و یا کوهی به بلندی آسمان. آسمانی که سقف بزرگ جنگل و درختان قاب عکس شده است. جاده ایی طویل که درختان عریان زمستانی بر رویش سایه افکنده اند و از آسمان پر از ابر سیاه برف های سفید مرواریدی شکل بر زمین و بر درختان می نشیند و درختان عریان کم کم پوشیده می شوند از لباس زیبای زمستانیشان که زیبایی آن  را منحصر به فرد می کند.
سکوتی حاکم است بر جنگل و هیچ صدایی به گوش نمی رسد نه پرنده ایی پرواز می کند لابه لای درختان و نه رهگذری می گذرد از این جاده ی زیبا، تنها یک لحظه است و یک قاب عکس گوشه ی اتاق که شاید تصور آن خیلی سخت نباشد اما حس و حال آن با آن همه زیبایی وصف ناشدنی است زیرا مگر می شود زیبایی و نعمت خداوند را دید و زیر لب شکر نگفت.
نظر شما در مورد این انشا چه بود نظر بزارید.

پایه هفتم   درس پنجم صفحه۶۳  درد دندان
انشا زیبا و جالب در مورد درد دندان
 مقدمه: آسیب رسیدن هر نقطه از اعضای بدن انسان موجب درد و مریضی می شود که دندان درد نیز یکی از همان دردهایی است که بسیار تحمل کردن آن سخت و دشوار  می باشد.
 تنه انشا: دندان عضوی از بدن برای جویدن و خوب هضم کردن غذا است که در دهان قرار گرفته و انواع و اقسام مختلف دارد. مثل دندان آسیاب و نیش و پیشین که هر کدام وظیفه ایی را برعهده دارند و این ها نیز نشانه ی تدبیر بی کران خداوند است که برای تک تک انسان ها این قابلیت را قرار داده است. ما در سن۶ ماهگی اولین دندانمان از لثه بیرون می آید  که تا سن ۹ سالگی یا حداگثر۱۰ سالگی دندان های شیری داریم و بعد از آن دندان اصلی رشد می کند. به طوری که ما از همان سن۳ سالگی درد دندان را تجربه می کنیم و تا آخرین دندانی که در دهانمان وجود دارد این درد همراه ما است. دندان روی لثه ما وجود دارد و  عصب در تمام اعضای ما رشته های آن منشعب شده و در زیر دندان ها نیز مشهود است. زمانی که دندان ما درد می کند این درد در تمام عصب پخش شده به گونه ایی که تمام اعضای بدن درد می کند و در تمام گوشت و استخوان رسوخ کرده و آدمی را سرشار از درد می کند. تحمل این درد بسیار سخت است  و صبر بسیار زیادی را می طلبد. من به شخصه درد دندان را به عنوان یکی از دردهای بسیار وحشتناک و طاقت فرسا می دانم و تحمل این درد را ندارم و همیشه بلافاصله بعد از شروع درد هر چه سریع تر به دندان پزشک مراجعه می کنم و آن را ترمیم یا می کشم.
نتیجه گیری: چو عضوی به درد آورد روزگار       دگر عضوها را نماند قرار
هر عضوی که درد بگیرد مانند تکه های پازل سایر نقاط بدن را نیز مختل می کند و موجب می شود دیگر اعضای بدن نیز درد بگیرد و به درستی وظیفه ی خود را انجام ندهند. درد دندان نیز از این قضیه مستثنی نمی باشد.
نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید

موضوع: دریا
صبح زود بود،کناردریا ایستاده بودم وبه دریا فکرمیکردم.ابی بیکرانش،زیبایی اش را به رخم میکشید،موج های آرامش زنده بودن دریارا گوش زد میکرد.صدای دل انگیز دریاکه نشان ازآرامش دریابود،آرامشی رابه روحم منتقل میکردونسیم خنکی که می وزیدموهایم را به بازی گرفته بود.
نمی دانم چه رازی دراین پهنه بزرگ آبی پنهان است،هرگاه کنارش می آیم،آرامشی وصف نشدنی دروجودم تزریق می کند.
کفش هایم را درمی آورم،قدمی به جلومی گذارم،پاهایم سردی اب را حس میکند؛انگارحسی دروجودم مرابه بیشتررفتن به سمت آب سوق می دهد.چشم هایم را می بندم وقدم به قدم در آب فرو می روم.خنکی آب وجودم راسراسرغرق نشاط می کند؛کمی درآب می مانم.بعداز گذشت چنددقیقه،لرزی دربدنم می افتد گویی تازه سردی آب در وجودم رسوخ کرده است.زوداز آب بیرون می آیم.
کناردریا می نشینم ودوباره به این دریای بی کران خیره می شوم.
 نظر شما در مورد این انشا چی هست ؟ نظر بزارید.

بازنویسی ضرب المثل در مورد کار نیکو کرن از پر کردن است
ساده نویسی انشا با موضوع کار نیکو کرن از پر کردن است
پایه ی دهم-صفحه ی ۳۹-مثل نویسی-کار نیکو کرن از پر کردن است.
مقدمه:همیشه از هر دست که بدهیم از همان دست پس می گیریم.این قانون زندگی است و همیشه پابرجاست
تنه ی انشا:کار نیکو کردن از پر کردن است ر می توان اینگونه تعبیر کرد که اگر انسان کار نیک و خوب انجام دهد نامه ی اعمالش همانطور پرتر و سنگین تر می شود و یا به نوبه ایی دیگر و یا از نگاهی دیگر می توان اینگونه تفسیر کرد که کسی که ذات خوب دارد و کار نیکو انجام می دهد نشانه ی وجود سرشار از نیکوی خودش است و اینگونه ذات و سیرت خوب خود را نشان می دهد.همانطور برعکس،کسی که ذات خوبی ندارد به همان تفسیر،کار ناپسند انجاممی دهد و این نشان دهنده ی ذات بد خودش است و همانطور انسان ها نتیجه ی اعمال خود را چه خوب و یا چه بد ،انجام داده اند می بینند زیرا که این دنیا بازتاب اعمال خودمان را به ما باز می گرداندو چقدر خوب می شد که کینه و دشمنی را از وجود خود خالی کنیم و قلبی سراسر نیکی و خوبی داشته باشیم و ان را در قلب خود پرورش دهیم.به امید روزی  که مانیز به در بهشت وارد شویم.
نتیجه گیری:همه چیز در این دنیا جفت جفت وجود دارد با تضاد های مختلف.مانند زن و مرد،شب و روز،زشت و زیبا،خوب و بد.این تضاد ها هستند که دنیا را با معنی می کنند اگر شب نبود روز معنی نداشت و اگر بدی نبود خوبی معنا نداشت.اینها مکمل یکدیگر هستند بیاییم با خوبی کردن و نیکی کردن به بدی ها معنی دهیم و اثر خوبی هارا بیشتر کنیم تا فرق خوبی و بدی به وضوح دیده شود تا روز به روز قدر خوبی هارا بیشتر بدانیم
نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

میزبانی وب سرور پارسه bitcoin goshi کادوس پلاس سایت معرفی بازی های مختلف شخصی یوزپلنگ پروژه ها یادداشت‌های سعید صدیق منفرد وب سایت رسمی موستیک مشاوره و فروش محصولات سلامت محور در شیراز آموزش متره برآورد و آنالیزبها